قدس آنلاین: رفتهایم برای بنده خدای معلولی که نیاز به ویلچر دارد، ویلچری بخریم. هنوز داریم با فروشنده حال و احوال میکنیم و به قول معروف طرح موضوع میکنیم که یک نفر از راه میرسد و سلام میکند.
با فروشنده آشناست. دست دراز میکند که با او دست بدهد. فروشنده طبق عادت دستش را دراز میکند ولی برای لحظهای مردد میماند که باید در مقابل عمل دوستش چه واکنشی نشان بدهد برای همین با تردیدی همراه با لبخند میگوید: پشت دستها را به هم بزنیم یا دست بدهیم و مرد تازه رسیده میخندد و میگوید: «نه بابا کرونا تمام شده! قشنگ دست میدهیم» و محکم دست دوستش را فشار میدهد و خندهای جانانه هم ضمیمه فشردن دست دوستش میکند. در این ببین فروشنده هم لبخندی میزند و چاق سلامتی دارد کامل میشود که من نمیتوانم خودم را نگه دارم، چون ناگهان از ذهنم این بیت جانانه حضرت سعدی میگذرد که:
دو چیز طیره عقل است دم فروبستن، به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی
برای همین با لحنی که میتوان کمی برآشفتگی و ناراحتی را در آن یافت میگویم: «آقا کجا کرونا تمام شده؟ تو رو خدا نکنین و جان دیگران رو به خطر نندازین».
هر دو مرد نگاهم میکنند و همان که پیشنهاد دست دادن را داده و حکم اتمام کرونا را هم صادر کرده است و ماسکی که زده به جای اینکه روی دماغ و دهنش باشد سقوط کرده است تا زیر گلویش، میگوید: «البته رعایت کنیم بهتره بهخصوص که شما ویلچر درست میکنی و دستت را به همه ویلچرها هم میزنی».
بابت تذکری که دادهام عذرخواهی میکنم و میگویم: «ماجرا اینه که هنوز هم آدم به خاطر کرونا میمیره. بعضی از این آدما کوتاهی خودشون و نادیده گرفتن کرونا باعث شده کشته بشن که این هم غمانگیزه، ولی غم انگیزتر برای من از زمانی که کرونا شایع شده، پرپر شدن پزشکا و پرستارا به خاطر بعضی از سهلانگاریهاست؛ برای همین تذکر دادم».
مرد میگوید: «نه کار خوبی کردی» و برمیگردیم به ماجرای خرید ویلچر برای نیازمند. نیم ساعت بعد مسیر حاشیه شهر را در پیش گرفتهایم و میرویم که لبخندی روی لب نیازمندی بنشانیم؛ هر چند در کنار دیدن این لبخند باید شاهد رفتار آدمهای فراوانی باشیم که با نادیده گرفتن کرونا هم جان دیگران و هم جان خودشان را به خطر میاندازند و در بسیاری از مواقع تذکر دادن را هم برنمیتابند و این سبب میشود آدم در مقابل این آدمها احساس نوعی درماندگی کند.
نظر شما